Thursday, November 10, 2011

دل كه دائم هوس ساحل دریا میكرد

دل كه دائم هوس ساحل دریا میكرد
كاش میآمد و از دور تماشا میكرد

هر كسی دست زن غیر گرفتست به دست
بشنو از آنچه در این معركه غوغا میكرد

مایو دختركی وقت شنا گم شده بود
طلب از گمشدگان لب دریا میكرد

پسری بافته آنرا و به صد حسرت و آه
واندر آن آینه صدگونه تماشا میكرد

گاهگاهی به دو صد غمزه نشانش میداد
او نمیدید و از دور تماشا میكرد

گفتمش غصه نخور ، یافته اكنون پسری
ورق خاطر از آن نقطه محشا میكرد

گفت عریان چه كنم ؟ گفتمش این عیبی نیست
دیگران هم بكنند آنچه مسیحا میكرد

چه حساب و چه كتابی است ، به هر كس نگری
آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میكرد

زنكی گم شد و پس از دو سه ساعت پیدا
زود پیجامه به تن ، كفش ابَر پا میكرد

شوهرش علت این غیبت صغری پرسید
او عرب گشت از این نكته و حاشا میكرد

گفت عریان شدنم ، گو كه چه جرم است ؟ بگفت
جرمش این است كه اسرار هویدا میكرد

قصّاب خانه ی بشریّت - احمد شاملو



در زمان سلطان محمود می‌کشتند که شیعه است زمان شاه سلیمان می‌کشتند که سنی است زمان ناصرالدین شاه می‌کشتند که بابی است زمان محمد علی شاه می‌کشتند که مشروطه طلب است زمان رضا خان می‌کشتند که مخالف سلطنت مشروطه است زمان پسرش می‌کشتند که خراب‌کار است امروز توی دهن‌اش می‌زنند که منافق است و فردا وارونه بر خرش می‌نشانند و شمع‌آجین‌اش می‌کنند که لا مذهب است. اگر اسم و اتهامش را در نظر نگیریم چیزی عوض نمی شود : تو آلمان هیتلری می کشتند که یهودی است حالا تو اسرائیل می‌کشند که طرف‌دار فلسطینی‌ها است عرب‌ها می‌کشند که جاسوس صهیونیست‌ها است صهیونیست‌ها می‌کشند که فاشیست است فاشیست‌ها می‌کشند که کمونیست است‌ کمونیست‌ها می‌کشند که آنارشیست است روس ها می‌کشند که پدر سوخته از چین حمایت می‌کند چینی‌ها می‌کشند که حرام‌زاده سنگ روسیه را به سینه می‌زند و می‌کشند و می‌کشند و می‌کشند و چه قصاب خانه‌یی است این دنیای بشریت

احمد شاملو